مِنُمْگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی مینهم ، میگذارم ، قرار میدم ، داخلش میکنم ، در سکس به معنای دخول یا لاپایی است ، گذاشتن چیزی داخل چیزی
منملغتنامه دهخدامنم . [ م ِ ن َم م ] (ع ص ) سخن چین . (منتهی الارب ). نمام . (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). سخن چینی کننده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سخن چین و نمام . (ناظم الاطباء) : گفت حق سیماهم فی وجههم ز آنکه غماز است سیما و منم . مو
منیملغتنامه دهخدامنیم . [ م ُ ] (ع ص )آنکه آرام می کند و تسکین می دهد و می خواباند. (ناظم الاطباء). خواباننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).