مال مالیلغتنامه دهخدامال مالی . (اِ) به لغت اصفهان حردون است و در تنکابن ماچه کول نامند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به حردون شود.
مآلیلغتنامه دهخدامآلی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مآل . (ناظم الاطباء).مربوط به سرانجام و عاقبت امر. موکول به آینده . (کلیات شمس چ فروزانفر، فرهنگ نوادر لغات ) : حالی بر او هر که درآید به سوءالی آسوده دلی یابد حالی ومآلی . سوزنی .
مآلیلغتنامه دهخدامآلی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِئلاة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به مئلاة شود.
مالچلغتنامه دهخدامالچ . [ ل ِ ] (اِ) (اصطلاح کشتی رانی در خلیج فارس ) تخته های صف اول کشتی است که روی «بیس » قرار یافته . (فرهنگ فارسی معین ).