نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کیوسک بازارهای مکاره
دیکشنری فارسی به انگلیسی
stall
-
محوطه بازار مکاره
دیکشنری فارسی به انگلیسی
fairground
-
محل تفریحات و بازی در نمایشگاه ها و بازارهای مکاره
دیکشنری فارسی به انگلیسی
midway
-
جستوجو در متن
-
fair market
علوم اقتصادی
هفته بازار ، بازار مکاره
-
fairground
روانشناسی
ناحیه ای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یا سیرک ونمایشگاه ها می باشد ، ...
-
fair
علوم اقتصادی
نمایشگاه کالا ، بازار مکاره ، هفته بازارعادلانه
-
bourg
روانشناسی
محل یاشخصی که مجاور قلعه باشد ، شهر بازارگاه یامحل مکاره
-
محتالة
لغتنامه دهخدا
محتالة. [ م ُ ل َ ] (ع ص ) مؤنث محتال . زن حیله گر و مکاره . (غیاث ) (آنندراج ) : از ره مرو به عشوه ٔ دنیا که این عجوزمکاره می نشیند و محتاله میرود.حافظ.
-
fair
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایشگاه، بازار مکاره، خوشگل، خوبرو، منصفانه، منصف، زیبا، نسبتا خوب، بیطرفانه، لطیف، بور، بدون ابر، فریور
-
خلابة
لغتنامه دهخدا
خلابة. [ خ َل ْ لا ب َ ] (ع ص ) زن فریبنده و مکاره و دروغگو. مؤنث خلاب .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
سپیدچشم
لغتنامه دهخدا
سپیدچشم . [ س َ / س ِ چ َ / چ َ ](ص مرکب ) خیره . لجوج . بی حیا : مکاره ای است اندر خشم ، سیاه کاره ای سپیدچشم . (جهانگشای جوینی ).
-
مکرهة
لغتنامه دهخدا
مکرهة. [ م َ رَ هََ / م َ رُ هََ ] (ع مص ) کُره . کَره .کراهت . کراهیت . ناپسند داشتن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) سختی و ناپسندی . ج ، مکاره . (ناظم الاطباء).
-
مستصرف
لغتنامه دهخدا
مستصرف . [ م ُ ت َ رِ] (ع ص ) نعت فاعلی از استصراف . برگردانیدن خواهنده .(آنندراج ). درخواست کننده از خداوند که مکاره را از او دور کند. (اقرب الموارد). رجوع به استصراف شود.
-
استصراف
لغتنامه دهخدا
استصراف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برگردانیدن خواستن ، چنانکه از خدای تعالی مکاره را. بگردانیدن خواستن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). برگردانیدن خواستن . (منتهی الارب ).
-
تاکرای
لغتنامه دهخدا
تاکرای . [ ک ِ ] (اِخ ) رمان نویس انگلیسی (1811- 1863 م .). وی در کلکته متولد شد، یکی از آثارش بازار مکاره ٔ خودنماییهای «هنری اسموند» میباشد، در آثارش زنندگی و استهزاء آزاردهنده ای وجود دارد. از آن جمله استهزاء بیرحمانه ای است که از معایب جامعه ٔ مع...