مکانیک کلاسیکclassical mechanicsواژههای مصوب فرهنگستانقسمتی از علم مکانیک که مبتنی بر قانونهای حرکت نیوتن است و کاربرد آن در مواردی است که اندازة اجسام در مقایسه با طولموج دوبروی آنها بزرگ یا سرعتشان در مقایسه با سرعت نور کم باشد نیز: دینامیک کلاسیک classical dynamics
مکانیکلغتنامه دهخدامکانیک . [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) شاخه ای از علم فیزیک است که خواص اجسام مادی را در برابر اثر نیرو مطالعه می کند. (فرهنگ اصطلاحات علمی ). علم حیل . منجانیقون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). علم حرکات و شناسایی توازن و تعادل بین نیروها و به کار بردن قوانین آنها. (فرهنگ فارسی معین
مکانیکفرهنگ فارسی عمید۱. (فیزیک) شاخهای در علم فیزیک که به بررسی نیروهای مختلف و تاثیر آنها بر اجسام میپردازد.۲. (اسم، صفت) کسی که کارش تعمیر ماشینآلات است؛ مکانیسین.
مقانکلغتنامه دهخدامقانک . [ م ُ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان طلام پائین که در بخش سیردان شهرستان زنجان واقع است و 464 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
تکانه 2momentumواژههای مصوب فرهنگستانکمیتی بُرداری که در مکانیک کلاسیک عبارت است از حاصلضرب جِرم جسم در سرعت آن
کوانتش بُندادیcanonical quantizationواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای کوانتومی کردن که براساس اصل همخوانی مکانیک کوانتومی با مکانیک کلاسیک استوار است
اصل همخوانی بورBohr's correspondence principle, correspondence principleواژههای مصوب فرهنگستاناصلی که براساس آن، پیشبینیهای مکانیک کلاسیک به ازای اعداد کوانتومی بزرگ باید باهم مطابقت داشته باشد متـ . اصل همخوانی
مکانیکلغتنامه دهخدامکانیک . [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) شاخه ای از علم فیزیک است که خواص اجسام مادی را در برابر اثر نیرو مطالعه می کند. (فرهنگ اصطلاحات علمی ). علم حیل . منجانیقون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). علم حرکات و شناسایی توازن و تعادل بین نیروها و به کار بردن قوانین آنها. (فرهنگ فارسی معین
مکانیکفرهنگ فارسی عمید۱. (فیزیک) شاخهای در علم فیزیک که به بررسی نیروهای مختلف و تاثیر آنها بر اجسام میپردازد.۲. (اسم، صفت) کسی که کارش تعمیر ماشینآلات است؛ مکانیسین.
مکانیکدیکشنری فارسی به انگلیسیengineer, fitter, machinist, mechanic, mechanics, repairman, serviceman
مکانیکفرهنگ فارسی معین(مِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - شاخه ای از علم فیزیک که موضوع آن بررسی انرژی و نیرو و تأثیر آن ها بر اجسام است . 2 - ماشینی .
مکانیکلغتنامه دهخدامکانیک . [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) شاخه ای از علم فیزیک است که خواص اجسام مادی را در برابر اثر نیرو مطالعه می کند. (فرهنگ اصطلاحات علمی ). علم حیل . منجانیقون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). علم حرکات و شناسایی توازن و تعادل بین نیروها و به کار بردن قوانین آنها. (فرهنگ فارسی معین
مکانیکفرهنگ فارسی عمید۱. (فیزیک) شاخهای در علم فیزیک که به بررسی نیروهای مختلف و تاثیر آنها بر اجسام میپردازد.۲. (اسم، صفت) کسی که کارش تعمیر ماشینآلات است؛ مکانیسین.
زیستمکانیکbiomechanicsواژههای مصوب فرهنگستانحوزهای علمی که برای توصیف حرکت اجزای بدن و نیروهایی که بر روی این اندامها عمل میکنند از قوانین فیزیک و مفاهیم مهندسی بهره میگیرد