مکتوملغتنامه دهخدامکتوم . [ م َ] (ع ص ) پوشیده . (غیاث ) (آنندراج ). پنهان و پوشیده .(ناظم الاطباء). پنهان داشته . نهان داشته : تا که اسرار قدر در تتق پرده ٔ غیب ز اطلاع بشر و علم ملک مکتوم است .جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص <span class="hl" d
مخفی ماندنفرهنگ مترادف و متضادپنهانماندن، پوشیده ماندن، مکتوم ماندن، نهان ماندن ≠ آشکار شدن، برملا گشتن، هویدا شدن
خسبیدنلغتنامه دهخداخسبیدن . [ خ ُ دَ ] (مص ) غنودن . خسپیدن : از این پس تو ایمن مخسب از بدی که پاداش پیش آیدت ایزدی . فردوسی .شب تیره بلبل نخسبد همی گل از باد و باران بچسبد همی . فردوسی (شاهنامه ج <span clas
نهانلغتنامه دهخدانهان . [ ن ِ / ن َ ] (ص ، اِ) پنهان . مخفی . مختفی . پوشیده . مستور. مقابل پیدا و ظاهر و آشکار : بدو ماه گردان بدی در جهان بد و نیک از وی نبودی نهان . فردوسی .سراپای در زیر آهن نها
مکتوملغتنامه دهخدامکتوم . [ م َ] (ع ص ) پوشیده . (غیاث ) (آنندراج ). پنهان و پوشیده .(ناظم الاطباء). پنهان داشته . نهان داشته : تا که اسرار قدر در تتق پرده ٔ غیب ز اطلاع بشر و علم ملک مکتوم است .جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص <span class="hl" d
مکتوملغتنامه دهخدامکتوم . [ م َ] (ع ص ) پوشیده . (غیاث ) (آنندراج ). پنهان و پوشیده .(ناظم الاطباء). پنهان داشته . نهان داشته : تا که اسرار قدر در تتق پرده ٔ غیب ز اطلاع بشر و علم ملک مکتوم است .جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص <span class="hl" d
ام مکتوملغتنامه دهخداام مکتوم . [ اُم ْ م ِ م َ ] (اِخ ) از زنان صحابی بوده . (از الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 283).
ابن مکتوملغتنامه دهخداابن مکتوم . [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) تاج الدین ابومحمد احمدبن عبدالقادربن احمدبن مکتوم قیسی ، فقیه حنفی نحوی لغوی . شاگرد ابن نحاس و ابوحیان .مولد او682 هَ . ق . او راست : شرح کافیه ٔ ابن حاجب . شرح شافیه . شرح الفصیح . الدرر اللقیط من البحر الم