مکزوزلغتنامه دهخدامکزوز. [ م َ ] (ع ص ) کزاز زده شده . (منتهی الارب ). کزاز زده و کزاز بیماریی که از سردی پیدا گردد. (آنندراج ). گرفتار لرزه ٔ شدیدو سخت . (ناظم الاطباء). آن که گرفتار بیماری کزاز باشد. (از اقرب الموارد).
مکظظلغتنامه دهخدامکظظ. [ م ُ ک َظْ ظَ ] (ع ص ) رنجیده و اندوه کشیده از کاری . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکظوظ. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
مکظظلغتنامه دهخدامکظظ. [ م ُ ک َظْ ظَ ] (ع ص ) رنجیده و اندوه کشیده از کاری . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکظوظ. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).