میاحلغتنامه دهخدامیاح . [ م َی ْ یا ] (ع ص ) میاحة. خرامان مانند رفتار بط رونده . گویند رجل میاح . (ناظم الاطباء). خرامان رونده ، و میاحة مؤنث آن است . (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ماه به ماهلغتنامه دهخداماه به ماه . [ ب ِ ] (ق مرکب ) از این ماه به آن ماه . (ناظم الاطباء). هر ماه . همه ماهه . ازاین ماه تا ماه دیگر. || ماه بسیار. (ناظم الاطباء). || مدت مدید. (ناظم الاطباء).
مایه به مایهلغتنامه دهخدامایه به مایه . [ ی َ / ی ِ ب ِ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) رأس المال . فروختن چیزی به بهای خرید و بدون سود. مایه کاری . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). و رجوع به مایه کاری شود.
استخراج مایعـ مایعliquid-liquid extractionواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن اجزای محلول مایع در تماس با مایعی نامحلول جدا میشود
میاحیلغتنامه دهخدامیاحی . [ م َ حی / حی ی ] (ص نسبی ) نسبت به میاح که نام اجدادی است . (الانساب سمعانی ).
مناحلغتنامه دهخدامناح . [ م َن ْ نا ] (ع ص ) دهنده . (آنندراج ). عطا کننده و بخشنده . (ناظم الاطباء): فلان مناح میاح نفاح ؛ فلان کثیرالعطایاست . (از اقرب الموارد).
میاحیلغتنامه دهخدامیاحی . [ م َ حی / حی ی ] (ص نسبی ) نسبت به میاح که نام اجدادی است . (الانساب سمعانی ).