خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میانه روی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
میانه روی
/miyāneravi/
معنی
حد وسط کاری را در پیش گرفتن؛ خودداری از افراط و تفریط.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
golden mean, moderation, modesty, sobriety, temperance
-
جستوجوی دقیق
-
میانه روی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) miyāneravi حد وسط کاری را در پیش گرفتن؛ خودداری از افراط و تفریط.
-
میانه روی
لغتنامه دهخدا
میانه روی . [ ن َ / ن ِ رَ ] (حامص مرکب ) حالت میانه رو. اعتدال . قصد. اقتصاد. دوری از افراط و تفریط.(یادداشت مؤلف ). اعتدال و اقتصاد و نه تفریط و افراط. میان روی و عدم اسراف . (ناظم الاطباء): اعتزام ، میانه روی گزیدن در تک و رفتار و جز آن . استقصاد...
-
میانه روی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
golden mean, moderation, modesty, sobriety, temperance
-
میانه روی
دیکشنری فارسی به عربی
متوسط
-
واژههای مشابه
-
میانه برو
لهجه و گویش مازنی
miyaane boro
-
خاور میانه
لغتنامه دهخدا
خاور میانه . [ وَ رِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) منطقه ای است از آسیای جنوب غربی که در غرب پاکستان و هندوستان واقع شده است . معمولاً امروز خاورمیانه را به بیشتر کشورهای آسیای جنوب غربی منهای ترکیه و به اضافه ٔ هند و پاکستان و برمه و تبت و لیبی و حبشه و سومالی...
-
دره میانه
لغتنامه دهخدا
دره میانه . [ دَ رِ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کمازان شهرستان ملایر. واقع در 28هزارگزی جنوب شهر ملایر و 21 هزارگزی راه ٔ شوسه ٔملایر به اراک ، با 850 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . این ده در دو محل بفاصله ٔ یک هزارگز واقع و به دره م...
-
داود میانه
لغتنامه دهخدا
داود میانه . [ وو ن َ ](اِخ ) از امیران هندوستان است بعهد سلطان جلال الدین محمداکبر. (قرن دهم هَ . ق .). (تاریخ شاهی ص 172).
-
در میانه
لغتنامه دهخدا
در میانه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) (از: در + میان + َه ) در میان . مابین . وسط. میان . خلال : تکبّد، تکبید؛ در میانه ٔ آسمان درآمدن آفتاب . (منتهی الارب ).- در میانه نهادن ؛ با هم ظاهر کردن . مطرح ساختن : با او چه در میانه نهی از نیاز بحث از حرف ...
-
پچ میانه
لغتنامه دهخدا
پچ میانه . [ پ ُ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) رجوع به پُچ شود.
-
میانه رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) miyānero[w] کسی که در هیچ کاری افراط و تفریط نکند؛ میانهگیر.
-
میانه سال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) miyānesāl کسی که نه پیر باشد نه جوان؛ میانسال.
-
Middle Kingdom
پادشاهی میانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] دورهای در تاریخ مصر باستان از سلسلۀ یازدهم تا سیزدهم حدود 2008 تا 1630 ق.م متـ . دورۀ پادشاهی میانه
-
median speed
سرعت میانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سرعتی که نیمی از خودروها بالاتر و نیمی دیگر پایینتر از آن حرکت میکنند