میانینلغتنامه دهخدامیانین . (ص نسبی ) وسطی . (ناظم الاطباء). میانی . وسط. اوسط. وَسَطی . وُسْطی ̍. که در میان است . میانی . (یادداشت مؤلف ) : او را ابوکرب اسعد تبع میانین خواندندی . (مجمل التواریخ و القصص ).|| (اِ) وُسْطی ̍. انگشت میان سبابه و بنصر و آن انگشت درازتر کف
مانژنلغتنامه دهخدامانژن . [ ژَ ] (اِخ ) ژنرال فرانسوی (1866-1925م .) که در جنگ جهانگیر اول در دفاع از کشورش مخصوصاً در وردن رشادتی تمام از خود نشان داد. (از لاروس ).
مانژنلغتنامه دهخدامانژن . [ ژَ ] (اِخ ) گیاه شناس فرانسوی (1852 - 1937 م .) که درباره ٔ قارچها مطالعاتی بعمل آورد. (از لاروس ). و رجوع به گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 10
میانگینلغتنامه دهخدامیانگین . (ص نسبی ، اِ) وسط. (دانشنامه ٔ علائی ص 77). میانین . اوسط. وسطی . حد اوسط. حد وسط. حد میانگین . حد متوسط، مقابل حداقل و حداکثر. مقابل بیشینه و کمینه . (از یادداشت مؤلف ).- دانش (علم ) میانگین ؛علم اوسط.
میانگینفرهنگ فارسی عمید۱. معدل.۲. آنچه در میان چند چیز قرار دارد؛ وسطی.۳. (ریاضی) عددی که نمونۀ چند عدد باشد.
تبع میانینلغتنامه دهخداتبعمیانین . [ ت ُب ْ ب َ ع ِ ] (اِخ ) تبع اوسط. تبع الاوسط. رجوع به تبع اوسط و تبع حارث بن قیس ... شود.
شاه رشفرهنگ فارسی معین(رَ) (اِمر.) = شاه ارش . ارش : واحد طول و آن از سرانگشت میانین دست راست است تا سرانگشت میانین دست چپ ، آن گاه که دست ها را از هم بگشایند و آن معادل پنج ارش کوچک است ؛ باع ، قولاج .
پنج ارشلغتنامه دهخداپنج ارش . [ پ َ اَ رَ ] (اِ مرکب ) شاه رش . شاه ارش . یعنی ارش بزرگ و آن مقداری است از سرانگشت میانین دست راست تا سرانگشت میانین دست چپ وقتی که دستها را از هم بگشایند و آن رابه عربی باع و به ترکی قلاج گویند و آن مقدار پنج ارش کوچک باشد و ارش کوچک از سرانگشت میانین است تا مرفق
اوسطفرهنگ فارسی معین(اَ یا اُ سَ) [ ع . ] (ص تف .) 1 - پسندیده تر. 2 - برگزیده . 3 - میانه ، میانین .
شاه رشلغتنامه دهخداشاه رش . [ رَ ] (اِ مرکب ) مخفف شاه ارش است یعنی ارش بزرگ و آن مقداری است از سرانگشت میانین دست راست تا سرانگشت میانین دست چپ وقتی که دستها را از هم بگشایند و آن را بعربی باع و بترکی قولاج گویند، و آن بمقدار پنج ارش کوچک باشد و ارش کوچک از سر انگشت میانین دست است تا مرفق که ب
تبع میانینلغتنامه دهخداتبعمیانین . [ ت ُب ْ ب َ ع ِ ] (اِخ ) تبع اوسط. تبع الاوسط. رجوع به تبع اوسط و تبع حارث بن قیس ... شود.