میانمغزmesencephalon, midbrain, midbrain vesicleواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از مغز که از بخش میانی سه حفرۀ اولیۀ لولۀ عصبی رویانی تکوین مییابد
فراکِشَند مِهین میانگینmean high-water springsواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین ارتفاع فراکِشَندها در مِهکِشَندهای یک مکان در طی یک دورۀ نوزدهساله
فروکِشَند مِهین میانگینmean low-water springsواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین ارتفاع فروکِشَندها در مِهکِشَندهای یک مکان در طی یک دورۀ نوزدهساله
فروکِشَند فروتر مِهین میانگینmean lower low-water springsواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین ارتفاع فروکِشَندهای فروتر در مِهکِشَندهای یک مکان در طی یک دورۀ نوزدهساله
میانمغزبُریmesencephalotomyواژههای مصوب فرهنگستانایجاد برشهایی در میانمغز بهویژه در صفحۀ اتصالی مسیرهای درد، برای تسکین درد
مغز پساپیشینdiencephalon, interbrain, betweenbrainواژههای مصوب فرهنگستانبخش انتهایی پیشامغز که به میانمغز متصل است
حلواجوزیلغتنامه دهخداحلواجوزی . [ ح َ ج َ / جُو ] (اِ مرکب ) در تداول قسمی حلوا که از شیره ٔ انگور سازند و در میان مغز گردو گذارند. ارده حلوایی که جوز در میان دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
میانمغزبُریmesencephalotomyواژههای مصوب فرهنگستانایجاد برشهایی در میانمغز بهویژه در صفحۀ اتصالی مسیرهای درد، برای تسکین درد