متانتلغتنامه دهخدامتانت . [ م َ ن َ ] (ع اِمص ) استواری و محکمی . (غیاث ). پایداری و برقراری و ثبات قدم و استحکام . (ناظم الاطباء) : ای عزم تو بادی که در متانت بنیاد چو کوه استوار دارد. مسعودسعد (دیوان ص 100</span
متنودلغتنامه دهخدامتنود. [ م ُ ت َ ن َوْ وِ ] (ع ص ) شاخ جنبنده .(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شاخ جنبان و لرزان . (ناظم الاطباء). و رجوع به تنود شود.
متأنثلغتنامه دهخدامتأنث . [ م ُ ت َ ءَن ْ ن ِ ] (ع ص ) نرم گرداننده . (آنندراج ). || تسلی دهنده و نوازنده . || هر چیز که از جنس مؤنث باشد . (ناظم الاطباء). و رجوع به تأنث شود.
spinnerدیکشنری انگلیسی به فارسیاسپینر، عنکبوتی که تار میتند، ریسنده، نخ ریس، نختاب، فرفره، کارگر یا ماشین نخ ریسی