میراث طبیعیnatural heritageواژههای مصوب فرهنگستانهمة اندامگانها و اجتماعات بومشناختی و بومسازگانها و عرصههای طبیعی که از گذشتگان به ما رسیده است و از ما نیز به آیندگان میرسد
نسخۀ ناطقcomposite print, married print, composite 3, composite masterواژههای مصوب فرهنگستاننسخهای از فیلم با صدا و تصویر همزمان
مرآتلغتنامه دهخدامرآت . [ م ِرْ ] (ع اِ) (از «رأی ») آئینه . آینه . مرآة. رجوع به مرآة شود : مردم نادیده باشد روسیاه مردم دیده بود مرآت ماه .مولوی .
مرائاتلغتنامه دهخدامرائات . [ م ُ ] (ع مص ) (از «رأی ») کاری برای دیدار مردم کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 88). رآء. کاری برای دیدار کسی کردن . (زوزنی ). بنمودن کسی را خلاف اعتقاد. ریاء. (از منتهی الارب ). مُراآت . مُراآة. ریاء. رجوع به ریاء شود.
میراثلغتنامه دهخدامیراث . (ع اِ) (از «ورث ») مالی که از مرده به کسی رسد. (منتهی الارب ). آنچه که شخصی برای وارث خود می گذارد پس از مرگ . ج ، مواریث . (از ناظم الاطباء). ترکه ٔ مرده . مالی که از مرده رسد. (آنندراج ). آنچه به مرگ از کسی بازماند. (دهار). مرده ریگ و ترکه و گاوزاد ومالی که از مرده
میراثلغتنامه دهخدامیراث . (ع اِ) (از «ورث ») مالی که از مرده به کسی رسد. (منتهی الارب ). آنچه که شخصی برای وارث خود می گذارد پس از مرگ . ج ، مواریث . (از ناظم الاطباء). ترکه ٔ مرده . مالی که از مرده رسد. (آنندراج ). آنچه به مرگ از کسی بازماند. (دهار). مرده ریگ و ترکه و گاوزاد ومالی که از مرده