میرمحمدلغتنامه دهخدامیرمحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 66هزارگزی جنوب خاوری کدکن با 396 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <sp
است میرمحمدلغتنامه دهخدااست میرمحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یکی از مواضع دودانگه در هزارجریب . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 122 بخش انگلیسی ).
است میرمحمدلغتنامه دهخدااست میرمحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یکی از مواضع دودانگه در هزارجریب . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 122 بخش انگلیسی ).
ثباتلغتنامه دهخداثبات . [ ث َ ] (اِخ ) میرمحمد عظیم . یکی از شعراء هندوستان پسر میرمحمد افضل متخلص به ثبات مولد او بسال 1122 هَ . ق . در اﷲآباد و وفات وی بسال 1161 هَ . ق . بوده است و از اشعار اوست :بخت بد گر برد از کوی ت
محمدباقرلغتنامه دهخدامحمدباقر. [ م ُ ح َم ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) ابن میرمحمد حسینی استرابادی ، معروف به میرداماد. رجوع به میرداماد شود.
رضی قمیلغتنامه دهخدارضی قمی . [ رَ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) آقا رضا رضی ، فرزند میرمحمد مؤمن . رجوع به رضی (آقا رضا...) شود.
شرارستانلغتنامه دهخداشرارستان . [ ش ِ / ش َ رِ ] (اِ مرکب ) محل شرار. جایگاه شرار : هوس محو شرارستان اشکم نگاه واپسین مهمان اشکم . میرمحمد زمان (از آنندراج ).و رجوع شود به شرار.
تب سودالغتنامه دهخداتب سودا. [ ت َ ب ِ س َ / سُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تبی که از ماده ٔ سودا باشد : بدرد من چرا نادردمندی مبتلا گرددنیمخواهم تب سودا نصیب دشمنم گردد.میرمحمد افضل (از آنندراج ).
است میرمحمدلغتنامه دهخدااست میرمحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یکی از مواضع دودانگه در هزارجریب . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 122 بخش انگلیسی ).
امیرمحمدلغتنامه دهخداامیرمحمد. [ اَ می م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) پسر سلطان محمود غزنوی بود که چندی بعد از پدر به تخت شاهی نشست . رجوع به محمد و غزنویان ، و فهرست تاریخ بیهقی چ فیاض شود.