میفروشدگویش اصفهانی تکیه ای: ahruše طاری: ahrâša طامه ای: horuše طرقی: ahrâša کشه ای: ahrâša نطنزی: horuša
جزئی فروشلغتنامه دهخداجزئی فروش . [ ج ُ ف ُ ] (نف مرکب ) مقابل عمده فروش . آنکه کالا را بقسمتهای کوچک برای مصرف میفروشد، و بطور مستقیم با مصرف کنندگان ارتباط دارد. مقابل عمده فروش که کالا را بمقدار فراوان به جزئی فروشان میفروشد.
بوزاگرلغتنامه دهخدابوزاگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) کسی که بوزه میسازد و میفروشد. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ) (فرهنگ فارسی معین ).
فرختارلغتنامه دهخدافرختار. [ ف ُ رُ ] (نف ) به معنی فروشنده باشد یعنی شخصی که چیزی میفروشد. (برهان ). مخفف «فروختار». (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فروختار شود.
علافلغتنامه دهخداعلاف . [ ع َل ْ لا ] (ع ص ) علف فروش . (اقرب الموارد). || کسی که جو و گندم و کاه و هیزم و یونجه و علف میفروشد. (ناظم الاطباء).