میلغلغتنامه دهخدامیلغ. [ ل َ ] (ع اِ) میلغة. خنوری که سگ در آن آب خورد. (از منتهی الارب ، ماده ٔ ول غ ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). قرو. قروه . (یادداشت مؤلف ). سوین سگ . ج ، موالیغ. (مهذب الاسماء).
مئلقلغتنامه دهخدامئلق . [م ِءْ ل َ ] (ع ص ) احمق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ذیل اقرب الموارد). || مردی که گاهی دیوانه و گاهی بهوش باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
میلکلغتنامه دهخدامیلک . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزارعی بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع در 39هزارگزی شمال برازجان با 107 تن سکنه . آب آن از چاه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir="ltr
میلکلغتنامه دهخدامیلک . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقعدر 38هزارگزی شمال باختری معلم کلایه . با 202 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . زیارتگاهی به نام اسماعیل دارد. (از ف
میلغةلغتنامه دهخدامیلغة. [ ل َ غ َ ] (ع اِ) میلغ. خنوری که سگ در آن آب خورد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج )(ناظم الاطباء). میلاغ . و رجوع به میلغ و میلاغ شود.
میلغةلغتنامه دهخدامیلغة. [ ل َ غ َ ] (ع اِ) میلغ. خنوری که سگ در آن آب خورد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج )(ناظم الاطباء). میلاغ . و رجوع به میلغ و میلاغ شود.