میلقلغتنامه دهخدامیلق . [ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر واقع در 40هزارگزی شمال باختری ورزقان با 176 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج
میلقلغتنامه دهخدامیلق . [ م َ ل َ ] (ع ص )تیزرو. (منتهی الارب ، ماده ٔ م ل ق ) (ناظم الاطباء). || شتابزده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) جای زر. محل ذهب . (یادداشت مؤلف ).
مئلقلغتنامه دهخدامئلق . [م ِءْ ل َ ] (ع ص ) احمق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ذیل اقرب الموارد). || مردی که گاهی دیوانه و گاهی بهوش باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
میلکلغتنامه دهخدامیلک . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزارعی بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع در 39هزارگزی شمال برازجان با 107 تن سکنه . آب آن از چاه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir="ltr
میلکلغتنامه دهخدامیلک . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقعدر 38هزارگزی شمال باختری معلم کلایه . با 202 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . زیارتگاهی به نام اسماعیل دارد. (از ف
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْلاه ] (اِخ ) محمدبن عبدالدائم بن بنت المیلق . ملقب به ناصرالدین . از خاندان میلق . رجوع به محمد... شود.