خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مین
/min/
معنی
سلاح منفجرهای که در آب یا زمین و در مسیر دشمن کار گذاشته میشود که در اثر تماس منفجر میشود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خمپاره، ماده منفجره (کاشتهشده درزمین)
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mine] (نظامی) min سلاح منفجرهای که در آب یا زمین و در مسیر دشمن کار گذاشته میشود که در اثر تماس منفجر میشود.
-
مین
واژگان مترادف و متضاد
خمپاره، ماده منفجره (کاشتهشده درزمین)
-
مین
لغتنامه دهخدا
مین . (اِ) واحدی از پول قدیم معادل با چهارصد ریال و یا معادل 100 فرانک طلا. (حاشیه ٔ ص 1635 و ص 1028 ایران باستان ج 2 چ 1311 هَ . ش .).
-
مین
لغتنامه دهخدا
مین . (پسوند) پسوند ترتیبی اعداد و صفت پرسشی یا مبهم «چند» (مرکب از پسوند «م » (با ضمه ٔماقبل ) و «ین » پسوند نسبت ) که برای نشان دادن ترتیب اعداد بکار میرود، مثلاً پنجمین ، چهارمین ، چندمین .
-
مین
لغتنامه دهخدا
مین . (ترکی ، عدد، ص ، اِ) هزار. رجوع به مین باشی شود.
-
مین
لغتنامه دهخدا
مین . (فرانسوی ، اِ) دستگاهی مصنوع از نوع سلاحهای جنگی محتوی مواد منفجرشونده که در مسیر یا محل عبور و پیشروی دشمن زیر خاک یا زیر آبهای کم عمق پنهان سازند تا با برخورد شخص یا چیزی بدان منفجر شود و موجب نابودی مهاجم گردد.
-
مین
لغتنامه دهخدا
مین . [ م َ ] (ع اِ) دروغ . ج ، میون . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).
-
مین
لغتنامه دهخدا
مین . [ م َ ] (ع مص ) دروغ گفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (زوزنی ). || شیار کردن زمین . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
mine 2
مین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] افزارهای حاوی مقداری مواد منفجره که برای نابود کردن یا آسیب رساندن به وسایل نقلیه زمینی و دریایی و هوایی یا افراد به کار میرود * مصوب فرهنگستان اول
-
مین
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) هزار.
-
مین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) مادة منفجره بسته بندی شده که آن را در محل عبور دشمن پنهان می کنند ؛ ~ ضد تانک مینی که تانک را از تحرک بیندازد یا باعث انهدام آن شود. ؛ ~ ضد نفر مینی برای وارد کردن تلفات و ضایعات به افراد پیادة دشمن و ناتوان کردن آنان . ؛ ~ مشقی نو...
-
مین
لهجه و گویش بختیاری
min 1.میان،بین،kerdom> entexâv unâ min-e ez:از بین آنها انتخاب کردم> . 2. در، داخل، توىِ min-e kiza>:داخلِ کوزه> .
-
مین
لهجه و گویش مازنی
mayyen معین – تعیین شده – مقرر
-
مین
لهجه و گویش مازنی
miyen میان – وسط
-
مین
دیکشنری فارسی به عربی
لغم