میگرددگویش اصفهانی تکیه ای: aǰüye طاری: ažva طامه ای: ǰeve طرقی: gerd âraya کشه ای: aǰeva نطنزی: ǰuva
مرددلغتنامه دهخدامردد. [ م ُ رَدْ دَ ] (ع ص ) مرد دودله و سرگشته که بیرون شد کار نداند. (منتهی الارب ). حائر بائر. (متن اللغة). دودل . دو دله . که اسیر شک و تردید است . که مصمم نیست . که بر کاری استوار نیست . مردد شدن ؛ به تردید افتادن .|| بی قرار. ناپایدار. بی ثبات . متردد. (ناظم الاطباء
مرددلغتنامه دهخدامردد. [ م ُ رَدْ دِ ] (ع ص ) بسیار گرداننده . || کسی که تردید می کند. (ناظم الاطباء).
مردددیکشنری فارسی به انگلیسیambivalent, dubious, hesitant, indecisive, infirm, oscillator, scrupulous, shaky, skeptically, timid, uncertain, undecided, vacillating, waverer, weak-minded
حوملغتنامه دهخداحوم . (ع اِ) چیزی که میگردد در سر. (منتهی الارب ). خماری که در سر میگردد. (اقرب الموارد).چیزی که برمیگردد در سر و سرگیجه . (ناظم الاطباء).
برمیگرددگویش اصفهانی تکیه ای: vagele طاری: vâɂagela طامه ای: veɂegele طرقی: vâɂagerda کشه ای: vâ:gerda نطنزی: vâɂagela