میمکدگویش خلخالاَسکِستانی: pedušə دِروی: div.ə شالی: div.ə کَجَلی: â.n.diš.e/iya کَرنَقی: makkə کَرینی: divə کُلوری: divə گیلَوانی: divə لِردی: divə
میمکدگویش کرمانشاهکلهری: meže:d گورانی: meže:d سنجابی: meže:d کولیایی: amže: زنگنهای: meže:d جلالوندی: mameže: زولهای: mameže: کاکاوندی: mameže: هوزمانوندی: mameže:
نقشۀ همضخامتisopach map, thickness map, isopachous mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که ضخامت یک لایه یا سازند یا پیکرههای تختالی دیگر را در ناحیهای جغرافیایی نشان میدهد
همآغازmass start, mass strart raceواژههای مصوب فرهنگستاندر دوچرخهسواری، مسابقهای که در آن همۀ شرکتکنندگان همزمان و از یک محل مسابقه را شروع میکنند
مکدلغتنامه دهخدامکد. [ م ِ ] (ع اِ) شانه . مِکَدّ. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
قرادفرهنگ فارسی عمیدحشرۀ ریزی که به بدن انسان و بعضی حیوانات دیگر میچسبد و خون آنها را میمکد؛ کنه.