نااستواریلغتنامه دهخدانااستواری . [ اُ ت ُ ] (حامص مرکب ) خیانت . (دهّار). || بی اعتباری . سستی . محکم نبودن : نااستواری رأی . نااستواری گره .
نااستوارلغتنامه دهخدانااستوار. [ اُ ت ُ ] (ص مرکب ) غیرمحکم . (شعوری ). سست . ناپایدار. بی ثبات نامطمئن . ناخاطرجمع. بی اعتبار: هرط فی الکلام ؛ سخن نااستوار و ردی گفت . امر مُعثَلِب ؛ کاری نااستوار. (منتهی الارب ). سخنی نااستوار، بی اعتبار و نادرست . بندی نااستوار. سست .پیمانی نااستوار، ناپایدار
استواریفرهنگ مترادف و متضاداستحکام، استقامت، استقرار، پایداری، تایید، تثبیت، تحکیم، ثبات، ثبوت، حصانت، محکمی، مقاومت، وثاقت ≠ سستی، نااستواری
