ناخونلغتنامه دهخداناخون . (اِ) ناخن . (آنندراج ). ضبط و تلفظ دیگری است از ناخن : نوحه گر کرده زبان چنگ حزین از غم گل موی بگشاده و بر روی زنان ناخوناگه قنینه به سجود اوفتد از بهر دعاگه ز غم برفکند یک دهن از دل خونا. فیروز مشرقی .
نخچلکلغتنامه دهخدانخچلک . [ ن َ چ ِ ل ُ ] (اِ) در تداول اهالی گناباد، نشکنج . نشگون . در تداول مشهد، ناخون جِلّه . (یادداشت مؤلف ).
ناخونلغتنامه دهخداناخون . (اِ) ناخن . (آنندراج ). ضبط و تلفظ دیگری است از ناخن : نوحه گر کرده زبان چنگ حزین از غم گل موی بگشاده و بر روی زنان ناخوناگه قنینه به سجود اوفتد از بهر دعاگه ز غم برفکند یک دهن از دل خونا. فیروز مشرقی .
ناخونلغتنامه دهخداناخون . (اِ) ناخن . (آنندراج ). ضبط و تلفظ دیگری است از ناخن : نوحه گر کرده زبان چنگ حزین از غم گل موی بگشاده و بر روی زنان ناخوناگه قنینه به سجود اوفتد از بهر دعاگه ز غم برفکند یک دهن از دل خونا. فیروز مشرقی .
ابناخونلغتنامه دهخداابناخون . [ اَ ] (اِ) حصار. (فرهنگ اسدی ). حصار و قلعه و جای محکم . (برهان ) : ز سوی هند گشادی هزار نر کستان [ کذا ]ز سوی سند گرفتی هزار ابناخون . بهرامی .بتقدیم نون بر باء نیز بنظر رسیده است . (برهان ). و در نسخه
ابناخونفرهنگ فارسی عمیدقلعه؛ حصار؛ دژ: ◻︎ ز سوی هند گشادی هزار شهرستان / ز سوی سند گرفتی هزار ابناخون (بهرامی: شاعران بیدیوان: ۴۱۰ حاشیه).