نارضالغتنامه دهخدانارضا. [ رِ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، ناراضی . ناخرسند. ناخشنود. که راضی نیست . که رضایت ندارد. رجوع به ناراضی شود.
نرگدالغتنامه دهخدانرگدا. [ ن َ گ َ / ن َرْ رَ / رِ گ َ] (اِ مرکب ) گدایان بی شرم و حراف و زبردست را گویند. (برهان قاطع). نره گدا. گدائی بسیار مبرم یال وکوپال دار. قومی از گدایان مهیب و قوی هیکل . (آنندراج ). گدای بی شرم و ناهم
نرگدایلغتنامه دهخدانرگدای . [ ن َ گ َ / ن َرْ رَ / رِ گ َ ] (اِ مرکب ) نرگدا : علم دان خاصه ٔ خدای بودعلم خوان شوخ و نرگدای بود. سنائی .رجوع به نرگدا شود.
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
دام رودلغتنامه دهخدادام رود. (اِخ ) دهی است از دهستان فروغن بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 42هزارگزی باختر ششتمد و 4هزارگزی جنوب کال شور. جلگه است و گرمسیر و دارای 270 تن سکنه . آب آن از قنات
دام ساختنلغتنامه دهخدادام ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) ساختن تله و دام . ساختن آلت گرفتار کردن شکار و حیوانات . || دام نهادن . دام گستردن . تعبیه کردن دام . حیله ورزیدن : زواره فرامرز و دستان سام نباید که سازند پیش تودام . فردوسی .دام هم
دام ظلهلغتنامه دهخدادام ظله . [ م َ ظِل ْ ل ُه ْ ] (ع ، جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) سایه اش پاینده باد. بردوام و پایدار باد سایه ٔ او.- دام ظله العالی ؛ پاینده باد سایه ٔ بلندپایه ٔ او.