نارنجکلغتنامه دهخدانارنجک . [ رَ / رِ ج َ] (اِ مصغر) مصغر نارنج . (ناظم الاطباء). نارنج خرد. || (اِ مرکب ) قسمی از گلوله ٔ توپ که پس از دررفتن می ترکد. (ناظم الاطباء). گلوله مانندی حاوی مواد منفجره که به دشمن افکنند. (یادداشت مؤلف ) : ت
نارنجکلغتنامه دهخدانارنجک . [ رِ ج َ ] (اِخ ) از دهات دهستان چهاردولی بخش قروه شهرستان سنندج و در 30هزارگزی مشرق قروه و 8هزارگزی شمال شرقی جاده ٔ شوسه ٔ همدان به قروه و در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و <span class="hl"
نارنجکفرهنگ فارسی عمیدگلولهای از مواد محترقه به اندازۀ نارنج که هنگام به زمین خوردن منفجر و باعث خرابی و تلفات میشود.
نارنجکلغتنامه دهخدانارنجک . [ رَ / رِ ج َ] (اِ مصغر) مصغر نارنج . (ناظم الاطباء). نارنج خرد. || (اِ مرکب ) قسمی از گلوله ٔ توپ که پس از دررفتن می ترکد. (ناظم الاطباء). گلوله مانندی حاوی مواد منفجره که به دشمن افکنند. (یادداشت مؤلف ) : ت
نارنجکلغتنامه دهخدانارنجک . [ رِ ج َ ] (اِخ ) از دهات دهستان چهاردولی بخش قروه شهرستان سنندج و در 30هزارگزی مشرق قروه و 8هزارگزی شمال شرقی جاده ٔ شوسه ٔ همدان به قروه و در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و <span class="hl"
نارنجکفرهنگ فارسی عمیدگلولهای از مواد محترقه به اندازۀ نارنج که هنگام به زمین خوردن منفجر و باعث خرابی و تلفات میشود.
نارنجکلغتنامه دهخدانارنجک . [ رَ / رِ ج َ] (اِ مصغر) مصغر نارنج . (ناظم الاطباء). نارنج خرد. || (اِ مرکب ) قسمی از گلوله ٔ توپ که پس از دررفتن می ترکد. (ناظم الاطباء). گلوله مانندی حاوی مواد منفجره که به دشمن افکنند. (یادداشت مؤلف ) : ت
نارنجکلغتنامه دهخدانارنجک . [ رِ ج َ ] (اِخ ) از دهات دهستان چهاردولی بخش قروه شهرستان سنندج و در 30هزارگزی مشرق قروه و 8هزارگزی شمال شرقی جاده ٔ شوسه ٔ همدان به قروه و در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و <span class="hl"
نارنجکفرهنگ فارسی عمیدگلولهای از مواد محترقه به اندازۀ نارنج که هنگام به زمین خوردن منفجر و باعث خرابی و تلفات میشود.