ناسزاوارلغتنامه دهخداناسزاوار. [ س َ ] (ص مرکب ) ناسزا. نالایق . (آنندراج ). چیزی که سزاوار و لایق نباشد.(ناظم الاطباء). نادرخور. مقابل سزاوار : تن مرد نادان ز گل خوارتربهر نیکئی ناسزاوارتر. فردوسی .تراست ملک و سزاوار آن توئی بیقین <br
مذائرةلغتنامه دهخدامذائرة. [ م ُ ءَ رَ ] (ع مص ) ناسزاواری کردن زن با شوی خود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).