ناسودمندلغتنامه دهخداناسودمند. [ م َ ] (ص مرکب ) بی فایده . بیهوده . بی حاصل . بی سود. بی اثر : بدان دشت چه گرگ و چه گوسفندچو باشند بیکار و ناسودمند. فردوسی .که گستهم و بندوی را کرده بندبه زندان کشیدند ناسودمند. <p class="autho
ناسودمندفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیثمر، بیحاصل، بیفایده، بیهوده ۲. زیانبخش ۳. پوچ، لاطائل، مهمل ≠ سودمند
آلودگی اطلاعاتinformation pollutionواژههای مصوب فرهنگستانگسترش اطلاعات ناسودمند در هر سامانۀ اطلاعاتی