خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناشدنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناشدنی
لغتنامه دهخدا
ناشدنی . [ ش ُ دَ ] (ص لیاقت ) ناشو. غیرممکن . (آنندراج ) (از فرهنگ فرنگ ). محال . ناممکن . چیزی که مقدر نشده باشد. (ناظم الاطباء). ممتنع. نشدنی . ناممکن . مستحیل : اینهاشدنی است آنچه آن ناشدنیست آن است که من ترا فراموش کنم . فروغی بسطامی .|| مقابل ش...
-
واژههای مشابه
-
اصلاح ناشدنی
لغتنامه دهخدا
اصلاح ناشدنی .[ اِ ش ُ دَ ] (ص لیاقت ) غیرقابل اصلاح . اصلاح ناپذیر.
-
جستوجو در متن
-
لاینحل
لغتنامه دهخدا
لاینحل . [ ی َ ح َل ل ] (ع ص مرکب ) (از: لا + ینحل ) حل ناشدنی . گشوده ناشدنی . که نگشاید، چون مسئلتی غامض .- عقده ٔ لاینحل ؛ گره ناگشودنی . - معمای لاینحل ؛ معمای حل ناشدنی و ناگشودنی .
-
صورت ناپذیر
لغتنامه دهخدا
صورت ناپذیر. [ رَ پ َ ] (نف مرکب ) انجام ناشدنی . ناممکن . غیرممکن . نشدنی .
-
کیسه بندی
لغتنامه دهخدا
کیسه بندی . [ س َ / س ِ ب َ ] (حامص مرکب ) استقرار جسمی خارجی که حل ناشدنی است در نسج بدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
ندریدنی
لغتنامه دهخدا
ندریدنی . [ ن َ دَ دَ ] (ص لیاقت ) غیرقابل دریدن . پاره ناشدنی . پاره ناکردنی . مقابل دریدنی . رجوع به دریدنی شود.
-
نشدنی
لغتنامه دهخدا
نشدنی . [ ن َ ش ُ دَ ] (ص لیاقت ) ناشدنی . محال . ممتنع. ناممکن . (یادداشت مؤلف ). مقابل شدنی . رجوع به شدنی شود.
-
ناگداختنی
لغتنامه دهخدا
ناگداختنی . [ گ ُ ت َ ] (ص لیاقت ) نگداختنی . غیرقابل گداختن . ذوب ناشدنی . مقابل گداختنی .
-
ناگسستنی
لغتنامه دهخدا
ناگسستنی . [ گ ُ س َس ْ ت َ ] (ص لیاقت ) غیرقابل انقطاع . پاره ناشدنی . جداناکردنی . که گسیختنی نیست . مقابل گسستنی . رجوع به گسستنی شود.
-
نامدنی
لغتنامه دهخدا
نامدنی . [ م َ دَ ] (ص لیاقت ) نیامدنی . ناآمدنی . مقابل آمدنی . رجوع به آمدنی شود. || حادث ناشدنی . ناممکن . واقعنشدنی .
-
نانشستنی
لغتنامه دهخدا
نانشستنی . [ ن ِ ش َ ت َ ] (ص لیاقت ) که نشستنی نیست . که نخواهد نشست . که نتواند نشست . مقابل نشستنی . || آرام ناگرفتنی . تمام ناشدنی . رجوع به نانشسته شود.
-
لایقرء
لغتنامه دهخدا
لایقرء. [ ی ُ رَءْ ](ع ص مرکب ) (از: لا + یقرء) که خوانده نشود. خوانده ناشدنی . غیرقابل خواندن .
-
اصلاح ناپذیر
لغتنامه دهخدا
اصلاح ناپذیر. [ اِ پ َ ] (نف مرکب ) مقابل اصلاح پذیر. کاری که اصلاح آن میسر نباشد یا کسی که به اصلاح نگراید. اصلاح ناشدنی .