ناسعةلغتنامه دهخداناسعة. [ س ِ ع َ ] (ع ص ) زن ختنه ناکرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). الجاریة لم تختن . (معجم متن اللغة). || زن درازپشت یا درازشکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ناصحةلغتنامه دهخداناصحة. [ ص ِ ح َ ] (اِخ ) آبی است معاویةبن حزن بن عبادةبن عقیل را به نجد. (معجم البلدان ).
نوپیشهلغتنامه دهخدانوپیشه . [ ن َ / نُو ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کسی که تازه به شغلی مشغول گردیده . شاگرد مبتدی . (فرهنگ فارسی معین ). تازه کار : این نوپیشه را گفتند که این را گردن بزن . (تذکرة الاولیاء).<b
بیماری تابِ پروتئینprotein fold disease, protein folding-related diseasواژههای مصوب فرهنگستانهر بیماری در انسان که ناشی از تابِ ناصحیح پروتئین باشد