نازیسمNazismواژههای مصوب فرهنگستانمرام سیاسی هیتلر که به برتری نژادی آلمانیها و ایجاد نظم نو جهانی و استفاده از تبلیغات سیاسی معتقد است
نونازیسمneo-Nazismواژههای مصوب فرهنگستانجنبش سیاسیِ راستِ افراطیِ معاصر، متأثر از افکار و برنامههای حزب نازی آلمان
ناجملغتنامه دهخداناجم . [ ج ِ ] (اِخ ) (الَ ...) سعیدبن حسن بن شداد المسمعی مکنی به ابوعثمان و معروف به ناجم از شاعران عرب است . وی معاصر و مصاحب ابن رومی بود و اغلب اشعار او را روایت میکرد. شاعری فاضل بود و به سال 314 هَ . ق . درگذشت . این ابیات را ابن رومی
ناجملغتنامه دهخداناجم . [ ج ِ ] (ع ص ) طلوع کننده . درخشنده . (انجمن آرای ناصری ). ظاهر. واضح . طالع. || بدمذهب . خارجی . (منتهی الارب ). سرکش . سربرآورده . (حواشی تاریخ بیهقی چ فیاض ص 414 و 887). طاغی . یاغی <span class="hl"
ناظملغتنامه دهخداناظم . [ ظِ ] (اِخ ) عبداﷲ شیرازی (میرزا...).از شاعران قرن سیزدهم هجری است در نسخه ٔ خطی تذکره ٔثمر تألیف ثمر نائینی موجود در کتابخانه ٔ مجلس از او ذکری رفته است . رجوع به فرهنگ سخنوران ص 590 شود.
نظامتلغتنامه دهخدانظامت . [ ن ِ م َ] (از ع ، اِمص ) ناظمی کردن . انتظام کاری را به عهده داشتن . امور مدرسه یا مؤسسه ای را ترتیب و سامان دادن . عمل ناظم مدرسه و مانند آن . رجوع به ناظم شود.
مبصرلغتنامه دهخدامبصر. [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) بیننده و بابصیرت و هوشیار. (ناظم الاطباء). || متوسط از جامه و از گویایی و رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). || (در تداول این عصر) خلیفه ٔ مواظب اطاق درس و آداب شاگردان . (یادداشت دهخدا). مراقب . شاگردی که از جانب معلم یا
ناظملغتنامه دهخداناظم . [ ظِ ] (اِخ ) عبداﷲ شیرازی (میرزا...).از شاعران قرن سیزدهم هجری است در نسخه ٔ خطی تذکره ٔثمر تألیف ثمر نائینی موجود در کتابخانه ٔ مجلس از او ذکری رفته است . رجوع به فرهنگ سخنوران ص 590 شود.
ناظملغتنامه دهخداناظم . [ ظِ ] (اِخ ) علی بن علی اکبر ایروانی ، از شاعران است و در تذکره ٔ خطی «نامه ٔ فرهنگیان » از او ذکری شده است . رجوع به فرهنگ سخنوران ص 590 شود.
ناظملغتنامه دهخداناظم . [ ظِ ] (اِخ ) نصیرالدوله ناظم الملک جین قلیج بهادر ظفرجنگ از پارسی گویان قرن سیزدهم هندوستان است و به روایت مؤلف صبح گلشن «در نظم اشعار با میرزا محمدحسن قتیل مشاورت می کرد». او راست :تیر نگاه مست تو دانی کجا نشست بر دل نشست و خوب نشست و بجا نشست . <p class
ناظملغتنامه دهخداناظم . [ ظِ ] (ع ص ، اِ) شاعر. آنکه سخن را موزون کند. (ناظم الاطباء). درکشنده ٔ سخن در وزن . (آنندراج ). شعرگوینده . (ناظم الاطباء). مقابل ناثر. || کسی که مروارید را به رشته کشد. (ناظم الاطباء). به رشته کشنده ٔ مرواریدها و جز آنها. (فرهنگ نظام ). || چیزی را به چیزی ضم کننده .
ناظمفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که کاری یا چیزی را نظموترتیب بدهد؛ نظمدهنده.۲. (صفت) (ادبی) بهنظمآورنده؛ شاعر.۳. در مدرسه، کسی که مسئول رسیدگی به نظم و انضباط دانشآموزان است.
چهارچشمه ناظملغتنامه دهخداچهارچشمه ناظم . [ چ َ چ َ م ِ ظِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. 269 تن سکنه دارد. از قنات و چاه آبیاری میشود. محصولش غلات ، چغندر و پنبه است . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان از قبیل گلیم و پارچه با
حسین آباد ناظملغتنامه دهخداحسین آباد ناظم . [ ح ُ س ِ دِ ظِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آورزمان شهرستان ملایر. واقع در 24هزارگزی شمال باختر شهر ملایر و 15هزارگزی باختر شوسه ٔ ملایر به بروجرد. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل مالاریای
کهریز ناظملغتنامه دهخداکهریز ناظم . [ ک َ ظِ ] (اِخ ) دهی از دهستان آورزمان است که در شهرستان ملایر واقع است و 446 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ناظملغتنامه دهخداناظم . [ ظِ ] (اِخ ) عبداﷲ شیرازی (میرزا...).از شاعران قرن سیزدهم هجری است در نسخه ٔ خطی تذکره ٔثمر تألیف ثمر نائینی موجود در کتابخانه ٔ مجلس از او ذکری رفته است . رجوع به فرهنگ سخنوران ص 590 شود.