نامألوفلغتنامه دهخدانامألوف . [ م َءْ ] (ص مرکب ) ناآشنا. که بدان انس گرفته نشده باشد. که مأنوس و مألوف نیست .
نامانوسفرهنگ مترادف و متضادناآشنا، ناسازگار، نامالوف، نامتجانس، نامجانس، ناهمجنس ≠ آشنا، مانوس، مجانس
مالوففرهنگ مترادف و متضاد۱. آشنا، آمخته، اخت، خوگر، خوگرفته ۲. معمول، دمخور، عادتگرفته، مانوس، همدم ≠ نامالوف، نامانوس
نامعهودلغتنامه دهخدانامعهود. [ م َ ] (ص مرکب ) بی سابقه . غیرمنتظر. که مسبوق به سابقه ای نیست : سفله گو روی مگردان که اگر قارون است کس از او چشم ندارد کرم نامعهود. سعدی .|| نامألوف . نامأنوس : و بازرگان از مط