اشغلدیکشنری عربی به فارسیبکارگماشتن , گرفتن , استخدام کردن , نامزدکردن , متعهد کردن , از پيش سفارش دادن , مجذوب کردن , درهم انداختن , گيردادن , گروگذاشتن , گرودادن , ضامن کردن , عهد کردن , قول دادن
اخطبدیکشنری عربی به فارسینامزدکردن , مراسم نامزدي بعمل اوردن , نوشتن , نقش کردن , حجاري کردن روي سطوح و ستونها , حکاکي کردن , ثبت کردن , سخنراني کردن , نطق کردن , خواندن , رونويسي کردن , تاليف کردن , انشا کردن , تحرير کردن