نامأنوسلغتنامه دهخدانامأنوس . [ م َءْ ] (ص مرکب ) ناآشنا. ناآموخته . غیرمأنوس . غیرمعتاد : بدین وضع نامعهود و طریق نامألوف آمدن برسبیل تفرد و تجرد موجب چیست ؟ (سندبادنامه ص 222).- کلمات نامأنوس ؛دور از ذهن
سجلدیکشنری عربی به فارسینامنويسي کردن , ثبت نام کردن , عضويت دادن , درفهرست واردکردن , در صورت نوشتن , نام نويسي کردن (در هيلت منصفه)