ناکامروالغتنامه دهخداناکامروا. [ رَ ] (ص مرکب ) مقابل کامروا. آنکه کامروا نیست . ناکام . رجوع به کامروا شود.
ناکامروائیلغتنامه دهخداناکامروائی . [ رَ ] (حامص مرکب ) مقابل کامروائی . ناکامیابی . ناکامی . حالت و صفت ناکامروا. رجوع به کامروا و ناکامی شود.
ناکامروائیلغتنامه دهخداناکامروائی . [ رَ ] (حامص مرکب ) مقابل کامروائی . ناکامیابی . ناکامی . حالت و صفت ناکامروا. رجوع به کامروا و ناکامی شود.
حظیظفرهنگ مترادف و متضاد۱. بهرهمند، بهرهور، متمتع ≠ بیبهره ۲. کامروا، کامیاب، محظوظ ≠ ناکام، ناکامروا
ناموفقلغتنامه دهخداناموفق . [ م ُ وَف ْ ف َ ] (ص مرکب ) موفق نگشته . توفیق نایافته . ناکامروا. ظفرنایافته .
ناکامروائیلغتنامه دهخداناکامروائی . [ رَ ] (حامص مرکب ) مقابل کامروائی . ناکامیابی . ناکامی . حالت و صفت ناکامروا. رجوع به کامروا و ناکامی شود.