ناکوکلغتنامه دهخداناکوک . (ص مرکب ) که کوک نیست . مقابل کوک . || ناکوک بودن ساز؛ کوک و مرتب وآماده نبودن آن . منظم و هماهنگ نبودن تارهای آن . || ناکوک بودن حال کسی ؛ سردماغ نبودن . سالم و سرحال نبودن او. پریشان حال و آشفته روزگار بودنش .
پوشچنگار ناکوچکیاختهnon-small cell carcinoma, non-small cell lung carcinoma, non-small cell lung cancer, NSCLCواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پوشچنگارهای ریه بهجز پوشچنگار کوچکیاخته