ناگهانیلغتنامه دهخداناگهانی . [ گ َ ] (ص نسبی ) فجائی . بی مقدمه . سریع. (یادداشت بخط مؤلف ).- بلای ناگهانی ؛ بلائی که بی خبر و یک دفعه روی دهد. (ناظم الاطباء).- مرگ ناگهانه و ناگهانی ؛ مرگ مفاجاة. (ناظم الاطباء) :</span
ناگهانیدیکشنری فارسی به انگلیسیaccidental, emergent, exigent, imperious, precipitate, sudden, swift, unawares, urgent
تکامل ناگهانی،فرگشت ناگهانیquantum evolutionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تکامل حاصل از تغییر بسیار سریع تکاملی در یک دودمان ژنشناختی منفرد که بهظاهر براثر تغییر ناگهانی و بنیادین در محیط گونه به وجود میآید
تکامل ناگهانی،فرگشت ناگهانیquantum evolutionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تکامل حاصل از تغییر بسیار سریع تکاملی در یک دودمان ژنشناختی منفرد که بهظاهر براثر تغییر ناگهانی و بنیادین در محیط گونه به وجود میآید
کاریزک ناگهانیلغتنامه دهخداکاریزک ناگهانی . [ زَ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان زاوه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، در 12هزارگزی خاور تربت حیدریه و یکهزار گزی شمال جاده باخرز به تربت . جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 1188 تن است . قنات دارد.
خرید ناگهانیimpulse buying, impulse purchaseواژههای مصوب فرهنگستانتصمیم بیبرنامه برای خرید محصول یا خدمت
آغاز ناگهانیsudden commencementواژههای مصوب فرهنگستانرشتهتوفانهای مغناطیسی که ناگهان و همزمان بر روی زمین شروع میشوند
flurriesدیکشنری انگلیسی به فارسیطعمه ها، تپش، سراسیمگی، طوفان ناگهانی، باریدن ناگهانی، باد ناگهانی، عصبانی کردن، اشفتن
کاریزک ناگهانیلغتنامه دهخداکاریزک ناگهانی . [ زَ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان زاوه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، در 12هزارگزی خاور تربت حیدریه و یکهزار گزی شمال جاده باخرز به تربت . جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 1188 تن است . قنات دارد.
خرید ناگهانیimpulse buying, impulse purchaseواژههای مصوب فرهنگستانتصمیم بیبرنامه برای خرید محصول یا خدمت
آغاز ناگهانیsudden commencementواژههای مصوب فرهنگستانرشتهتوفانهای مغناطیسی که ناگهان و همزمان بر روی زمین شروع میشوند
تکامل ناگهانی،فرگشت ناگهانیquantum evolutionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تکامل حاصل از تغییر بسیار سریع تکاملی در یک دودمان ژنشناختی منفرد که بهظاهر براثر تغییر ناگهانی و بنیادین در محیط گونه به وجود میآید