نخلةلغتنامه دهخدانخلة. [ ن َ ل َ ] (اِخ ) (ذوالَ ...) لقب مسیح بن مریم علیهاالسلام . (منتهی الارب ).
نخلةلغتنامه دهخدانخلة. [ ن َ ل َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی [ جنگی ] از روزهای فجار است ، و فجار جایگاهی است میان مکه و طایف . (از مجمعالامثال میدانی ).
نخلةلغتنامه دهخدانخلة. [ ن َ ل َ ] (ع اِ) درخت خرما. (دهار) (کنزاللغات ). یک خرمابن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). یک درخت خرما. (غیاث اللغات ). واحد نخل است . رجوع به نخل شود.
نخلةدیکشنری عربی به فارسینخل , نخل خرما , نشانه پيروزي , کاميابي , کف دست انسان , کف پاي پستانداران , کف هرچيزي , پهنه , وجب , با کف دست لمس کردن , کش رفتن , رشوه دادن
نخلهلغتنامه دهخدانخله . [ ن َ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) خرمابن .(ناظم الاطباء). رجوع به نخلة شود. || عصای مسافر. || کفش . پاپوش . (ناظم الاطباء).
نخیلةلغتنامه دهخدانخیلة. [ ن َ ل َ ] (ع اِ) واحد نخیل است . رجوع به نخیل شود. || نصیحت خالص . || نیت خالص . ج ، نخائیل . گویند: لایقبل اﷲ الا نخائیل القلوب ؛ أی النیات الخالصة. || طبیعت . (از المنجد). رجوع به نُخَیْلَة شود.
نخیلةلغتنامه دهخدانخیلة. [ ن ُ خ َ ل َ ] (اِخ ) موضعی است در نزدیکی کوفه بر سمت شام . و آن جائی است که علی علیه السلام چون خبر قتل عامل انبار بدو رسید بدانجا رفت و خطبه ٔ مشهورش را در ذم کوفیان قرائت فرمود و در آن گفت : اللهم انی لقد مللتهم و ملونی فارحنی منهم ، و خود چند روزی پس از این خطبه ک
نخیلةلغتنامه دهخدانخیلة. [ ن ُ خ َ ل َ ] (ع اِ مصغر) تصغیر نَخْلة است . (از اقرب الموارد). رجوع به نخل شود. || سرشت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). طبیعت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خیرخواهی . پند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نصیحت . (ناظم الاطباء) (اقرب
نخلةالشامیةلغتنامه دهخدانخلةالشامیة.[ ن َ ل َ تُش ْ شا می ی َ ] (اِخ ) و نخلة الیمانیه ، دورودبار است بر یکشبه راه از مکه . (منتهی الارب ). نام دو رودبار است در نزدیکی مکه . (از معجم البلدان ).
نخلةالشامیةلغتنامه دهخدانخلةالشامیة.[ ن َ ل َ تُش ْ شا می ی َ ] (اِخ ) و نخلة الیمانیه ، دورودبار است بر یکشبه راه از مکه . (منتهی الارب ). نام دو رودبار است در نزدیکی مکه . (از معجم البلدان ).