لغتنامه دهخدا
حجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن فرافصه . سفیان گفت : دوازده شب نزد حجاج بودم ندیدم بخورد و بنوشد و بخوابد. از سفیان ثوری نقل است : گفت : بیست ویک روز نزد حجاج بن فرافصه بودم همچنین در روایت ابونعیم بیست ویک روز و در روایت دیگر یازده شب . ابراهیم بن فراسه میگوید: از سفیان ثوری