خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نزار
/nazār/
معنی
۱. لاغر.
۲. ضعیف؛ ناتوان.
۳. [قدیمی] افسرده؛ رنجور.
۴. بیچربی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیجان، ضعیف، فگار، کمزور، لاغر، مردنی، منهوک، ناتوان، نحیف ≠ قوی
دیکشنری
decrepit, feeble, frail, gaunt, infirm, invalid, lean, meager, rickety, run-down, slight
-
جستوجوی دقیق
-
نزار
واژگان مترادف و متضاد
بیجان، ضعیف، فگار، کمزور، لاغر، مردنی، منهوک، ناتوان، نحیف ≠ قوی
-
نزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: nizār] nazār ۱. لاغر.۲. ضعیف؛ ناتوان.۳. [قدیمی] افسرده؛ رنجور.۴. بیچربی.
-
نزار
لغتنامه دهخدا
نزار. [ ن ِ ] (اِخ ) ابن معدبن عدنان . نام جد اعلای قبایل شمالی جزیرةالعرب است ، و اعراب شمالی به خصوص بنی قحطان و یمنی ها بدین نسبت بر اعراب جنوب تفاخر می کنند.
-
نزار
لغتنامه دهخدا
نزار. [ ن ِ ] (اِخ ) المصطفی لدین اﷲبن مستنصر. خلیفه ٔفاطمی مصر و امام اسماعیلیان است بعد از پدرش مستنصر. سعدالدین نزاری قهستانی شاعر اسماعیلی مذهب ایرانی گویا تخلص خود را از نام او گرفته است . رجوع به تاریخ مغول ص 545 و ریحانة الادب ذیل کلمه ٔ قائم ...
-
نزار
لغتنامه دهخدا
نزار. [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نَزْر. (منتهی الارب ). رجوع به نَزْر شود.
-
نزار
لغتنامه دهخدا
نزار. [ ن ِ ] (ص ) پهلوی : نیزار (ضعیف ، محتاج )، در اراک : نزر (ضعیف ، ناتوان ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). لاغر. (برهان قاطع) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ) (از رشیدی ) (غیاث اللغات ). ضعیف . (برهان قاطع) (آنندر...
-
نزار
لغتنامه دهخدا
نزار. [ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از آبادیهای شهرستان گرگان است و به جای «آرخ » برگزیده شده است . (لغات فرهنگستان ).
-
cachectic
نزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ویژگی فردی که دچار نزاری باشد
-
نزار
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (ص .) لاغر، نحیف .
-
نزار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
decrepit, feeble, frail, gaunt, infirm, invalid, lean, meager, rickety, run-down, slight
-
نزار
دیکشنری فارسی به عربی
رقيق , ضييل , لحم بدون دهن
-
واژههای مشابه
-
چرب نزار
لغتنامه دهخدا
چرب نزار. [ چ َ ن ِ /ن َ ] (اِ مرکب ) گوشت لاغر و بی چربی . (ناظم الاطباء).
-
زار نزار
فرهنگ گنجواژه
ضعیف
-
ربیعةبن نزار
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن نزار. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ن ِ ] (اِخ ) ابن معدبن عدنان ، جد جاهلی قدیم بود. فرزندان وی میان یمامه و بحرین و عراق سکونت داشتند. از نسل وی بنی اسد و عنترة و وائل و جدیلة و دئل و دیگران بودند و از آن قبیله ها شعبه های بیشماری جدا شد که تا امروز وجو...