نزيهدیکشنری عربی به فارسیبيطرف , بيغرض , راست بين , عادل , منصفانه , سرزنش نکردني , ملا مت نکردني , بي گناه
تهوع صبحگاهیmorning sickness, nausea gravidarumواژههای مصوب فرهنگستاناحساس تهوع و استفراغ در هنگام برخاستن از خواب، بهویژه در ماههای اول بارداری
نزیهلغتنامه دهخدانزیه . [ ن َ ] (ع ص ) نَزِه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جای زیبا و دارای رنگهای نیکو. جای پاک و پاکیزه و دور از کشت و آبهای راکد و از کثافات و مگسهای حوالی شهر و دهات و از آب خیز دریا و فساد و بدی هوا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکان نزیه ؛ مکان نَزِه . (منتهی الا
نزیهةلغتنامه دهخدانزیهة. [ ن َ هََ ] (ع ص ) تأنیث نَزیه . (منتهی الارب ). رجوع به نَزیه شود. || ارض نزیهة؛ ارض نَزهة. (از اقرب الموارد). رجوع به نَزهة شود.