نستهنلغتنامه دهخدانستهن . [ ن َ ت َ هََ ] (اِخ ) نام برادر پیران ویسه است که در کوه گنابد بر دست بیجن کشته شد. نستیهن . (برهان قاطع). رجوع به مدخل بعد شود.
نستیهنلغتنامه دهخدانستیهن . [ ن َ هََ ] (اِخ ) همان نستهن برادر پیران ویسه است که در جنگ دوازده رخ بر دست بیجن کشته شد. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) : به نستیهن آنگه فرستاد کس که ای نامور گرد فریاد رس .فردوسی .
نیستنلغتنامه دهخدانیستن . [ ت َ ] (مص ) نابود بودن . معدوم بودن . (ناظم الاطباء). مورد استعمال نیست .
نستیهنلغتنامه دهخدانستیهن . [ ن َ هََ ] (اِخ ) همان نستهن برادر پیران ویسه است که در جنگ دوازده رخ بر دست بیجن کشته شد. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) : به نستیهن آنگه فرستاد کس که ای نامور گرد فریاد رس .فردوسی .