نشئتفرهنگ فارسی عمید۱. پیدا شدن؛ سرچشمه گرفتن.۲. مستی؛ کیف.۳. [قدیمی] نوجوان شدن؛ زنده شدن.۴. [قدیمی] پرورش یافتن.
غوره فراوان نیست (/ غوره خیلی نیست / غوره کم است).گویش اصفهانی تکیه ای: qura farâvun neha./ qura ziyâd neha. طاری: qöra ferâvun neya./ qöra xeyli neya. طامه ای: qura ferâvun neha./ qura kam-a. طرقی: qöra ferâvon neha. کشه ای: qora ferâvun niya. نطنزی: qura ferâmun naha./ qura kam-a.
چنیشتلغتنامه دهخداچنیشت . [ چ ِ ن ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجندکه در 46 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع است . آب وهوای آن کوهستانی و معتدل است . 672 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. از محص
نیستلغتنامه دهخدانیست . (فعل ) نه هست . نه است . فعل منفی مفرد غایب . مقابل هست و است : چندیت مدح گفتم و چندین عذاب دیدگر زآنکه نیست سیمت جفتی شمم فرست . منجیک .ز دانش به اندر جهان هیچ نیست تن مرده و جان نادان یکی است . <p
نسطلغتنامه دهخدانسط. [ ن َ ] (ع مص ) به دست برآوردن آب گشن از رحم ناقه . (منتهی الارب )(آنندراج ). دست در زهدان ماده شتر کردن برآوردن آب گشن را. (از ناظم الاطباء). || پاک کردن روده را به دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تراشیدن روده را با انگشتان . (از معجم متن اللغة). || جامه ٔ ترکرده فشردن
نسطلغتنامه دهخدانسط. [ ن ُ س ُ ] (ع اِ) آنان که به در کنند بچگان را وقتی که زادن دشوار گردد. (منتهی الارب )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آنانکه بیرون کشند نوزاد شتر را چون زادن بر ناقه دشوار شود. (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد).
اخلاق زیستمحیطیenvironmental ethicsواژههای مصوب فرهنگستاناصولی که تعهدات زیستمحیطی انسان از آن نشئت میگیرد
چیزنمودthing-presentation, Dingvorstellungواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاح فروید برای تصور بصریای که از شیء نشئت میگیرد
واژهنمودword-presentation, wortvorstellungواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاح فروید برای تصور شنیداری که از لفظ نشئت میگیرد
روانشناسی پویشیdynamic psychologyواژههای مصوب فرهنگستانبهطور کلی، هر نظام روانشناختی که از روانکاوی نشئت گرفته باشد
فرنگفرهنگ فارسی عمید۱. از مردم فرنگ.۲. ساخته شده یا نشئتگرفته از کشورهای اروپایی.۳. تهیهشده به سبک اروپایی.