نشاحلغتنامه دهخدانشاح . [ ن َش ْ شا ] (ع ص ) سِقاء نشاح ؛ مَشک پر تراونده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ممتلی نضاح . (المنجد) (تاج العروس ) (اقرب الموارد). مَشک آب پر و مَشک آب که آب از آن می تراود. (ناظم الاطباء). رشاح . ترشح کننده . (از تاج العروس ).
تهوع صبحگاهیmorning sickness, nausea gravidarumواژههای مصوب فرهنگستاناحساس تهوع و استفراغ در هنگام برخاستن از خواب، بهویژه در ماههای اول بارداری
نیساچاهلغتنامه دهخدانیساچاه . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خشکه بیجار بخش خمام شهرستان رشت با 185 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).