نشاقیلغتنامه دهخدانشاقی . [ ن َ قا ] (ع اِ) شکار که حلقه ٔ رسن در گلوی وی افتد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- امثال :شکارچی به شریکش گوید: لی النشاقی و لک العلاقی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ناگاساکیلغتنامه دهخداناگاساکی . (اِخ ) ناگازاکی . بندر بزرگی است درجنوب مملکت ژاپن که جای حمل زغال و ایستگاه ناوهاست . (فرهنگ نظام ). جمعیت آن در سال 1945 م . قبل از جنگ جهانی دوم بالغ بر 142748 تن بود و زغال و پنبه و دیگر مال ال
نیشکیلغتنامه دهخدانیشکی . [ ش َ ] (اِ) قسمی گندم که در سیستان زراعت می شود و آن را بلائی نیز گویند. (یادداشت مؤلف ).
نسقچیلغتنامه دهخدانسقچی . [ ن َ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) چوبدارو انتظام کننده ٔ شهریان و لشکریان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). پاسبان و محافظی که از جانب پادشاه مقرر شده باشد به خصوص در نظم سپاه و اردو. (ناظم الاطباء).
نشکیلغتنامه دهخدانشکی . [ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب است به نشک . از قراء مرو در پنچ فرسخی . (از سمعانی ).
نسقچیفرهنگ فارسی عمیدپاسبان و مٲموری که وظیفهاش برقرار ساختن نظم بود؛ مٲمور تنبیه، سیاست، و مجازات گناهکاران.
سوءِمصرف مادۀ استنشاقیinhalant abuseواژههای مصوب فرهنگستانمصرف نامناسب و مکرر مواد استنشاقی که پیامدهای ناگوار عودکننده دارد
مادۀ استنشاقیinhalantواژههای مصوب فرهنگستانمادهای شیمیایی که بخار و کف متصاعد میکند و روش مصرف آن از راه بینی یا تنفس است متـ . استنشاقی
وابستگی به مادۀ استنشاقیinhalant dependenceواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که بهصورت مجموعهای از علائم رفتاری و شناختی و کاراندامشناختی بروز میکند و ناشی از مصرف مداوم مواد استنشاقی است