نیسانیلغتنامه دهخدانیسانی . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به نیسان است .- ابر نیسانی ؛ باران نیسانی . ابر و بارانی که در ماه نیسان پدیدآید و ببارد. باران بهاری که دشت و باغ را طراوت و سرسبزی دهد. رجوع به نیسان شود :<
نشانیلغتنامه دهخدانشانی . [ ن ِ ] (اِخ ) از احفاد مولانا جلال الدین مولوی و از شعرای قدیم عثمانی است . رجوع به قاموس الاعلام ج 6 شود.
نشانیلغتنامه دهخدانشانی . [ ن ِ ] (اِخ ) جلالی زاده مصطفی چلبی از شاعران عثمانی است و به سال 974 هَ . ق . درگذشته است . رجوع به قاموس الاعلام ج 6 شود.
superscriptionدیکشنری انگلیسی به فارسینسخه، عنوان، عنوان نوشته روی چیزی، سرنامه، عنوان روی پاکت، توضیح، ادرس، نشانی روی نامه
نحةدیکشنری عربی به فارسیمجسمه سازي , پيکر تراشي , سنگتراشي کردن , عنوان روي پاکت , عنوان نوشته روي چيزي , توضيح , ادرس , نشاني روي نامه , ظهرنويسي
نشانیلغتنامه دهخدانشانی . [ ن ِ ] (اِخ ) از احفاد مولانا جلال الدین مولوی و از شعرای قدیم عثمانی است . رجوع به قاموس الاعلام ج 6 شود.
نشانیلغتنامه دهخدانشانی . [ ن ِ ] (اِخ ) جلالی زاده مصطفی چلبی از شاعران عثمانی است و به سال 974 هَ . ق . درگذشته است . رجوع به قاموس الاعلام ج 6 شود.
نشانیلغتنامه دهخدانشانی . [ ن ِ ] (اِخ ) علی احمد مُهر کن دهلوی (مولانا...) از پارسی گویان و صوفیان هند است . و به روایت مؤلف روز روشن «در عهد محمد اکبر پادشاه در [ سلک ] منشیان شاهی کار می کرد و به عهد جهانگیری ... بر مناصب علیا عروج نمود، میان او و فیضی فیاضی مطارحه و مناظره می ماند و در فن
نشانیلغتنامه دهخدانشانی .[ ن ِ ] (اِ) علامتی که تمیز دهد چیزی را از دیگر چیزها. نشانه و علامتی که بدان چیزی یا کسی یا جائی را بازشناسند : اکنون دو راه ... پدید کرده می آید و آن را نشانی هاست که بدان نشانی ها بتوان دانست نیکو و زشت . (تاریخ بیهقی ص <span class="hl" dir="
نشانیفرهنگ فارسی عمید۱. = آدرس۲. علامتی که میان دو نفر تعیین شده باشد.۳. علامتی که با آن کسی یا چیزی را بشناسند.۴. نامونشان.۵. علامت.
دستان نشانیلغتنامه دهخدادستان نشانی . [ دَ ن ِ ] (حامص مرکب )(اصطلاح موسیقی ) پرده بندی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
آتش نشانیلغتنامه دهخداآتش نشانی . [ ت َ ن ِ ] (حامص مرکب ) فعل آتش نشان . || (اِ مرکب ) مجموع دستگاه و مأمورین فرونشاندن آتش در شهر یا قریه ای .
نشانیلغتنامه دهخدانشانی . [ ن ِ ] (اِخ ) از احفاد مولانا جلال الدین مولوی و از شعرای قدیم عثمانی است . رجوع به قاموس الاعلام ج 6 شود.