نشانوارهlogoواژههای مصوب فرهنگستاننمادی خاص یک شرکت یا سازمان، بهصورت تصویر یا علامت یا طرح، برای تشخیص سریع و راحت آن
نانخوارهلغتنامه دهخدانانخواره . [ خوا / خا رَ / رِ ] (نف مرکب ) خورنده ٔ نان . که حریص به نان خوردن است . که حرص نان دارد : بهر نان در خویش حرص ار دیدمی اشکم نانخواره را بدریدمی . م
نشانآورmedalistواژههای مصوب فرهنگستانورزشکاری که در یک رقابت یا رویداد ورزشی برندۀ نشان میشود متـ . مدالآور
نشانداریmarkednessواژههای مصوب فرهنگستاناصلی در زبانشناسی که بر مبنای آن واحدهای زبانی براساس داشتن یا نداشتن مشخصهای خاص تفکیک میشوند
نشانلایهmarker bedواژههای مصوب فرهنگستانواحدی چینهشناختی با ویژگیهایی که بهآسانی قابل تشخیص است متـ . کلیدلایه key bed لایۀ شاخص index bed
نانخوارهلغتنامه دهخدانانخواره . [ خوا / خا رَ / رِ ] (نف مرکب ) خورنده ٔ نان . که حریص به نان خوردن است . که حرص نان دارد : بهر نان در خویش حرص ار دیدمی اشکم نانخواره را بدریدمی . م
نشانهگذاری وابستهdependent markingواژههای مصوب فرهنگستاننشاندار کردن عنصر وابسته در یک رابطة نحوی میان هسته و وابسته
نشانهگذاری هستهhead markingواژههای مصوب فرهنگستاننشاندار کردن هسته در یک رابطة نحوی میان هسته و وابسته