نشاورلغتنامه دهخدانشاور. [ ن ِ وَ ] (اِخ ) دمشقی در نخبةالدهر گوید: نام دیگر مازندران است . (از یادداشت مؤلف ). نام رودخانه ای است در ممالک عجم . (آنندراج ).
نشاپورلغتنامه دهخدانشاپور. [ ن ِ ] (اِ)نام شعبه ای است از مقام نوا که به نیشابورک مشهور است . (برهان قاطع). رجوع به نشابور و نیشابورک شود.
نشاپورلغتنامه دهخدانشاپور. [ ن ِ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور در خراسان و اصل آن نه شاپور است یعنی شهر شاپور، چه «نه » به فرس قدیم شهر راگویند. (برهان قاطع) (از غیاث اللغات ) : خراسان بدو داد با لشکری نشاپور با بلخ و مرو و هری . فردوسی .<
نسورلغتنامه دهخدانسور. [ ن ُ ] (ع اِ)ج ِ نسر، به معنی کرکس . رجوع به نسر شود : دو چیز بودبه رزم تو ماتم و سورهم ماتم دشمنان و هم سور نسور. یزدانی .این شهر سوری داشت که نسور بر موازاة شرفات او نرسیدندی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص <span