نشأتلغتنامه دهخدانشأت . [ ن َ ءَ ] (اِخ ) سلیمان (خواجه ... افندی ) متخلص به نشأت از متأخران شعرای عثمانی است ، زبان فارسی می دانسته و به سال 1222 هَ . ق . درگذشته است . رجوع به قاموس الاعلام ج 6 شود.
نشادلغتنامه دهخدانشاد. [ ن َش ْ شا ] (ع ص ) آنکه جستجو می کند گمشدگان را. الذی ینشد الضوال ّ. (المنجد).
نشادلغتنامه دهخدانشاد. [ ن ِ ](ع مص ) سوگند خورانیدن . (آنندراج ). تحلیف . سوگند دادن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). مناشدة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مناشدة شود. || خواندن کسی را به کاری . مناشدة. (از المنجد).
نشأتینلغتنامه دهخدانشأتین . [ ن َ ءَ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ نشاءة است به معنی دنیا و آخرت . دنیا و عقبی .
نشاتواژهنامه آزادهریک از مرتبه انتقالی اشیائ را نشات گویند. چنانکه گویند نشات برزخ - نشات آخرت - نشات هیولی
originatedدیکشنری انگلیسی به فارسینشات گرفته، سرچشمه گرفتن، اغاز شدن یا کردن، موجب شدن، سر زدن، سرچشمه گرفتن - ناشی شدن
نشأتینلغتنامه دهخدانشأتین . [ ن َ ءَ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ نشاءة است به معنی دنیا و آخرت . دنیا و عقبی .