نصفِ شبگویش خلخالاَسکِستانی: nəsfə šav دِروی: nəsbə šav شالی: nəsbə šav کَجَلی: nima šavi کَرنَقی: nəsbə šav کَرینی: nəsbə šav کُلوری: nəsv šav گیلَوانی: nəsfə šav لِردی: nəsfə šav
نیسولغتنامه دهخدانیسو. (اِ) نشتر. (اوبهی ) (سروری ). نشتر فصاد و حجام باشد و آن را نیسویا هم گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ). نیشتر خون گیر و سرتراش . (فرهنگ خطی ).نیشتر. سک . سیخ . نیز رجوع به نیشو شود : که من از جور یکی سفله برادر که مراست از بخارا برمیدم چو خ
نیشولغتنامه دهخدانیشو. (اِ) نوعی آلو. (رشیدی ) (آنندراج ). نوعی از اقسام آلو. (برهان قاطع). آلو طبری . (رشیدی ) (برهان قاطع) (از آنندراج ). نیشه . (رشیدی ). نیسوق . رجوع به نیسوق شود : از ترشی ها نیشو و غوره و اناردانک و سماق و خرمای هندو. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ترشی ه
نصفِ شبگویش کرمانشاهکلهری: nɪma šawr گورانی: nɪma šaw سنجابی: nɪma šaw کولیایی: nɪma šaw زنگنهای: nɪma šawr جلالوندی: nɪma šaw زولهای: nɪma šaw کاکاوندی: nɪma šaw هوزمانوندی: nɪma šaw
بانگ خروسلغتنامه دهخدابانگ خروس .[ گ ِ خ ُ ] (اِ مرکب ) آن بانگ که از نای خروس برآید. || اسم پاس سوم از شب است که قصد از نصف شب الی طلوع فجر میباشد... بعضی برآنند که بانگ زدن خروس بردوقسم است : یکی قدری بعد از نصف شب و دیگری که سه از نصف شب گذشته باشد. (از قاموس کتاب مقدس ).-