لغتنامه دهخدا
نضخ . [ ن َ ] (ع اِ) نشان خوشبو که در جامه و جز آن باقی باشد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). داغ و نشان خوشبو که در جامه باقی ماند. (ناظم الاطباء). اثری که از طیب در جامه و جز آن باقی ماند. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). || (مص ) پاشیدن آب را. (از منتهی الارب )