نفحاتلغتنامه دهخدانفحات . [ ن َ ف َ ] (ع اِ) بوهای خوش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ج ِ نَفحَة. رجوع به نفحة شود : ز بنفشه زار زلفش نفحات عید الاسوی فخر دین و دولت شه دادگر نیاید. خاقانی .گوش هش دارید این اوقات رادرربائید اینچنی
نَّفَعَتِفرهنگ واژگان قرآنسود بخشيد - نفع داشت (دراصل نَفَعَتْ بوده که به دليل تقارنش با حرف ساکن و تشديد دار در کلمه ي بعد حرف "ت"حرکت گرفته است)
انفاعلغتنامه دهخداانفاع . [ اِ ] (ع مص ) تجارت به عصا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تجارت کردن در نفعات (عصاها) (از اقرب الموارد).
نفعةلغتنامه دهخدانفعة. [ ن َ ع َ ] (ع اِ) واحدنفع. (از اقرب الموارد). رجوع به نفع شود. || چوبدستی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عصا. (ناظم الاطباء) (متن اللغة) (اقرب الموارد). ج ، نفعات .