لغتنامه دهخدا
کنداگر. [ ک َ گ َ ] (ص مرکب ) نقار. کَندَه گَر. (مهذب الاسماء از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). هیکل تراش . مجسمه ساز. صاحب جهانگیری شاهدی از فرخی آورده ... که بی شبهه «کنداگر» نقار است به قرینه ٔ مانی صورتگر در مصراع اول و به قرینه ٔ خود آزر که کارش بت تراشی یعنی نقاری بوده است